Wednesday, December 13, 2006

رج عزیزم
من شاید دیگه برنگردم
آخه نمیدونی اینجا چقدر رنگیه و همونقدر ساده
ساده مثل برف
رنگی مثل رنگین کمان ...شفاف
میدونی رنگی ولی شفاف یعنی چی رج؟
یعنی میتونی بپری تو بغلش
تو پابلیک
و اون همیشه برای اینکار آمادس
اون نه خاموش میشه نه خارج از دسترس
میدونی چند کیلو مهربونه ؟
خیلی....مهربونیش شفافه و آدم رو قلقلک نمیده
یادته رج یه شب بهت گفتم یکبار احساس قشنگی داشتم و نمیدونم کجا جا گذاشته بودمش؟
پرواز کرده بوده اومده بوده اینجا....ولی دست نخورده
این خیلی مهمه رج
همیشه تو زندگی سگیت بدون که اگر دست نخورده باشی اونوقت ارزش داری و قشنگی
راستی رج...خوشحالم که سردت نشد این مدتی که تنها بودی
اما چقدر کثیف شدی عزیزم
هیچکس نبود بهت برسه
عزیزترین من میگفت چرا رج رو نیاوردی من ببینمش؟
آخه بهش نگفتم هنوز... که تو همونقدر که نازی کثیف هم هستی
اونجا برای همه چی جا هست جز کثیفی...کثافت کاری فقط مال اینجاست
اینجوریه که تو باید همینجا بمونی
من و عزیزترین و بهترین و زیباترینم دوباره داریم میریم یه گوشه تمیز دیگه رو میبینیم
ولی تو رو همینجا بین این همه کثافت تنها میگذاریم
نازی رج...نازی