Wednesday, November 15, 2006

گرگ یا سگ؟

شب بود و اون هنوز اونجا ایستاده بود
جدی باور کرده بود که من برمیگردم
شاید تاحالا دروغ نشنیده بود
فرق سگها و گرگها همینه
گرگها هم بلدن دروغ بشنوند و هم بلدن دروغ بگن و در این زمینه مادر زادی حرفه ای هستند
گوشهاشون به شنیدن راست عادت نداره واگر بهشون راست بگی گوششون زنگ میزنه و مریض میشن
وقتی هم که میخوان با کسی حرف بزنند همش گوششون رو میخارونن و به چشمهای طرف نگاه نمیکنن
تا مبادا چشمها شون عمق مغز کوچیکشونو نشون بده
البته برای گرگ ها اهمیتی نداره اگر کسی بفهمه که مغزشون کوچیکه
چون خیلی راحت میتونن اون رو حذف کنند
چون پیدا کردن یه گوسفند دیگه فقط ده دقیقه طول میکشه
من شنیدم که سگها وفادار هستن
ولی بعضی ها شون تبدیل به گرگ میشن اگر خیلی دروغ بشنوند
و دندونهاشون تیز میشه و میگردن دنبال گوسفند هایی که قبلا" نسبت بهشون احساس مسئولیت داشتند
دوباره نگاه کردم ...خورشید قرمز و کوچولو داشت میومد بالاولی اون هنوزم اونجا بود اما دهنش بسته بود و نمیشد دندونهاشو دید
پدر جان بهت احتیاج دارم ....
یه لحظه صبر کن چون یکی دیگه بیشتر از تو به من احتیاج داره
پدر جان اول من ...چون داره صبح میشه
از دیشب تاحالا منتظرت بودم دیدم سرت شلوغه مزاحمت نشدم
زنگ زدم که همینو بگم ...میشه سرم رو خلوت کنی ؟خیلی شلوغ شده میشه مرتبش کنی؟
اتفاقا" الان همین نزدیکی ها هستم ...دم در

از گوشه پنجره دیدم که پدر داره باهاش حرف میزنه ...شاید منظورش از کسی که بیشتر از من بهش احتیاج داشت این موقع صبح همین سگ بوده!... بازم نتونستم دندوناش رو ببینم

پدر جان میشه به من بگی این کیه؟ شما اونو میشناسید ِ نه؟
نگفتی چی میخواهی؟
پدر جان شما هیچوقت جواب سوال منو نمیدین
تو خیلی سوال میکنی یامی و خیلی کم یاد میگیری